بورخس مقوایی
درباره مجموعه داستان ” اسب و دست ” نوشته محمد رهبر منتشر شده توسط نشر ناکجا در پاریس
مهدی فاتحی
نویسنده مجموعه که سابقه روزنامهنگاری دارد توانسته با نثر خوب و ویرایش دقیق که البته از مشخصات کتابهای ناکجاست، در حالت اولیه مخاطب را راضی کند به خصوص که دوستان روزنامه نگار عموما در عرصه ادبیات به نثری گزارشی و توضیحی روی میاورند که داستان را با هر مشخصهای خسته کننده و غیرقابل خوانش میکند. اما نثر محمد رهبر نه تنها توضیحی نیست بلکه توانایی تصویری بالایی نیز دارد.
اما مجموعه از نظر فنی و ادبی تنها میتوان به عنوان مجموعه داستان اول یک نویسنده مورد پذیرش قرار گیرد. نویسندهای که نثر خوب و زبان توانایی دارد تخیل خوب و ایدههای مورد قبولی دارد حتی اگر از نویسنده احتمالا محبوبش گرفته باشد.
داستان های این مجموعه در شکل و روایت و پرداخت تحت تاثیر بورخس است و نویسنده تمام تلاشش را میکند که نوعی داستان بورخسی تحریر کند. داستانهایی که خیال و واقعیت چنان بر هم تنیده میشود که هیچ خط فاصل یا مشخصی بین این دو فضا نمیتوان پیدا کرد. اما جدا از اینکه نویسنده گاهی خام دستانه داستانهای بورخس را بازنویسی میکند از عنصر اصلی قدرت داستان های بورخس غافل است.
در داستان اول “واحه” بوی عطر زنی است شاید که در خیال و خواب وهم که در واقعیت میماند، البته ویژگی ندارد. فضا سازی خوب است ولی بیش از اندازه رمانتیک است. بورخس اگر سراغ این داستانهای عاشقانه میرفت اندیشه امروزی و فلسفی را در ان دخیل میکرد و ماهرانه جوری داستان را مینوشت که خواننده به آرامی متوجه میشد که نویسنده انگار به دروغ بودن قصه واقف است و صرفا خیالپردازی میکند. در “الف قامت یار …”زخم واقعی به خیال تبدیل میشود که شکلی از داستان ” الف” بورخس است که زخمی جامانده، از تاریخ زندگی شخصیت میگوید و در “اسب و دست” شطرنج باز کتابفروشی که با خودش بازی میکند در وهم فرو میرود که تیپیک داستاهای رئالیسم جادویی است در داستان “قناسه” به تاریخ اشیا میپردازد( اینجا اسلحه، در بورخس دشنه) که عینا بازنویسی داستان “دشنه” بورخس است یا “پیرمرد و شراب” که از نوع داستانهای ابتدایی بورخس در رئالیسم جادویی و تاریخ که جادو واقعیت را ویران میکند.
نویسندگان جوان ما موقع برداشت یا کپی یا هر شکل اقتباسی از داستان نویسندگانی که دوستشان دارند نباید فراموش کنند در ابتدا شناخت عمیق از کلیت داستان و جهان داستانی نویسنده قبل از هر کاری الزامی است وگرنه کار تبدیل به کپی خام دستانه و تمرینی برای شروع کار نویسندگی میشود که البته در ابتدا و تمرین نویسندگی با ارزش است.
بورخس در کارهایش در تک تک روایات و خیال پردازیش اشاراتی خارج متن و فلسفی دارد و خواننده به تسلط بی انداره او در تاریخ، داستانهای کلاسیک، فلسفه پی میبرد هر چند که یک کلمه هم از فیلسوفان و اندیشمندان و کتابها نقل قول نکند. جدا از ان در داستان های بورخس، مرز خاصی مشخصی میان داستان و مقاله دیده نمی شود و این دو خیلی ساده با در هم تنیده می شوند. بالعکس، مقالات او نثری روایی داستان گونه دارند چنین روایت و ساخت داستان به ظاهر ساده میآید که میتوان عین ان را نوشت اما در عمل پر از ظرافت روایی و نثری و تکنیکی است مثل هر کار هنری دیگری.از دیگر مشخصهها و قدرت داستانهای بورخس فلسفه و جهان بینی خاص او از زندگی است. بورخس بیشتر از داستان نویسی متبحر و روایتگر قصه های خوب، فیلسوفی است از نوع اندیشمندان پست مدرن که داستان و روایتگری تنها محفلی زیباتر برای گفتن حرفهایش است. کاری که از پس محمد رهبر برنمیآید.
با این حال سعی نویسنده، خیالپردازیهایش، تصاویر بکر و یگانهاش قابل ستایش است هر چند به شدت تحت تاثیر ادبیات اصلاح طلبانه و رسمی است که جامعه و خیابان و ادمهای امروز ارزش حضور و کارکردی ندارند و تنها نامی از آنها میآید و در حکم دکورند.
امید که با این نثر و روایت و زبان تصویر در آینده داستانهای بهتر و منحصر به فردی از محمد رهبر بخوانیم.اما همین که او و دوستان مهاجر دیگر، چه نویسندگانی که در کشور خود چون تبعیدی زندگی میکنند چه آنها که در بیرون مرزها هستند امکات انتشار و تمرین و قلمزنی را دارند و مورد بررسی قرار میگیرند بسیار مهم است و نشر ناکجا به عنوان نشری بدون سانسور که سعی در انتشار ادبیات جدی و غیر رسمی را دارد بسیار با ارزش و تاریخ ساز است.