ارتجاعی که در چمدان حمل میشود
مهدی فاتحی
ادبیات بدون سانسور قلب حقیقی ادبیات است. آنچه که جریان اصلاحطلبی همراه با جوایز و ناشران قلابی به عنوان نویسنده معرفی میکند فاحشههای نشر و کتاباند نه نویسنده.
اما نبود سانسور پله اول امکان نوشتن است آنچه که ادبیات را به ساحت حقیقی وارد میکند امرواقع زیستن و زندگی است، خارج شدن ذهن از سنت دیرینه و البته نگاه و چشم انداز وسیع رمان نویس است.
گهواره دیو نوشته امید فلاح آزاد، نویسندهای که در امریکا زندگی میکند قابلیتهای فرمی و تکنیکی بالایی دارد: از پرورش موقعیت، روند ماجرا، در هم تنیدن قصه و رفت و برگشت هایی که به جا اتفاق می افتد و فرم و تکنیکی که قابل قبولست اما این وانایی در پرداخت و نثر خوب از نظر من بخشی از عمل نوشتن است اما هسته اصلی رمان نویسی چشمانداز نویسنده و نگاهش به جهان است، همینطور پرداخت این اندیشه در دل این ماجراست.
موضوع کلی رمان خانهسوزان بهاییان قبل انقلاب است و مظلومیت همیشگی بهاییان در ایران!! اساسا وقتی نویسندهای چشمانداز و نگاهش دفاع از کسی یا قشری یا ایدیولوژی باشد از همان ابتدا متن نه ادبیات بلکه تبدیل به بروشور سازمانی میشود. و این ضعف اساسی از همان ابتدای رمان به چشم میاید و دست رمان نویس و نگاه جانبدارانهاش رو میشود.
بیشتر اتفاقهای اصلی رمان درر شهرکی صورت میگیرد که همه مردم علیه بهاییان هستند : شهرکی که ما نه ساخت و فضای آن را داریم نه جامعه شناسی و شخصیت پردازی درستی از دو طرف ماجرا: هیچ وقت کند و کاو شخصیتی در این باره وجود ندارد ما با عدهای سایه در بیرون خانهای طرف هستیم که جز کینه و عدوات به این خانه و خانواده احساس دیگری ندارند و در مقابل خانوادهای( با محوریت شخصیت سهراب) که جز قداست و ستایش حسی نسبت به ایدیولوژی که مریدش هستند ندارند. یعنی دو طرف ماجرا ( سیاه و سفید: ضعف اصلی اکثر کار نویسندگان مهاجر) هالهای از تیپ و کلیگوییاند چه برای دوست و چه دشمن. اساسا اینکه نویسندهای در این قرن کتاب در دفاع از یک تفکر مرتجع بنویسد به اندازه کافی مضحک هست حالا اگر همین کار را هم سانتیمانتال و یک جانبه بنویسد که دیگر هیچ.
کمترین کاری که نویسندگان ما از ادبیات جهان باید بیاموزند ویرانگری است و نشان دادن هیولای درون یک ملت است. کدام ادبیات ماندگار در جهان دیده شده که در ستایش ملت یا آیینی به قلم آید؟
سلمان رشدی میتواند معیار خوبی به عنوان نویسندهای برخاسته از شرق کهن و سنت خیز برای اموزش باشد: او در رمانهایش درس مهمی به نویسندگان رمانتیک ما میدهد: او از ایین هندو گرفته تا تاریخ کشور و قوم و مذهبش را در ادبیات به تیغ نقد هنرمندانه میبرد و ابایی ندارد که هیولای درون تاریخ و کشورش را به رخ همشهریانش بکشد در حالی که نویسنده ایرانی بعد از سالها زندگی در فرنگ نه تنها هنوز درگیر آیین مرتجع پدرانش است بلکه در دفاعش هم دست به قلم میبرد.
برای نویسنده شدن باید آموخت که _چه درست و چه غلط_جهان را بیرون از هر تفکری چون خدایان نوشت نه چون بردگان دست بسته در تنگنای سنت و خوشایند دیگران. این اولین گام نوشتن و مدرن شدن است که بیشتر از هر کسی نویسندگان مهاجر ایرانی که سد سانسور را گذراندهاند باید مد نظر قرار دهند.
کتاب را نشر ناکجا به بهترین شکل منتشر کرده؛ هم در ویرایش و طراحی جلد و هم کاغذ مناسب برای انتشار کتاب قابل تحسین است.
مهدی فاتحی